شعر طنز(حافظ در عصر جدید)
شعر طنز(حافظ در عصر جدید)
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافط توي صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روي ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه اي ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داري ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باري
گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد
گفتم : رقیب، گفتا : کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
ادامه مطلب